دیوان شیدائی اشعار ف .شیدا

اشعار فرزانه شیدا -Farzaneh Sheida

دیوان شیدائی اشعار ف .شیدا

اشعار فرزانه شیدا -Farzaneh Sheida

دوباره باز ...

   

 

 باز  آمدی وُ  ویرانه های  من
همچون گذشته ی ما پا به جا نبود

 

من خسته ودلشسکته وازپا فتاده ام
این رسم عاشقانه ی تو،...رسم ما نبود!

 

وامانده ام ،که به ویران سرای دل
اکنون ،به چه امید، سرکشیده دلت؟!

 

جامانده دل،برسر اندیشه های دور
کین سرکشیده ...چه میخواهد از دلم!
...
(خورشید) نیز،در غروب خاطر قلبم ،
... نبوده بیش،
 

زآندم که ابردلم...اشکبار غصه شد

 

آندم که تو آرام رفته بودی وُعشق
درگوش ِغزل های دفترم  ،محو قصه شد!

 

گفتم به دفتر شعرم به اشک غم
هرگز دوباره باز،با دلم از عاشقی مگو!

 

گفتم به تیره شب...بیقرار درد
دیگر ز (آه دلم هم) خبر مجو!
...
 

اینک دوباره ...
اینک دوباره بامن غمگین مگو که باز ، 

آن دل ،به سینه ی مجنون ،اسیر  ماست...

 

دیگر  مگو ..که به دلگرمی وامید
چشمم درپی خندانی شماست ! 
 

 

روزی دلم...از سر ویرانگی خویش
باردگر، شکسته ی ویران خود ، شکست! 

 

امروز... دوباره اگر ،شکوه ای کنم
زآن است که قلب غمینم به غم نشست! 

 

من در سکوت .. .خیره  ترا  میکنم نگاه 

درهاج وواج قصه ی تلخ دوراهه ها...  


دانی چه ها ، که بر دل شیدائیم گذشت؟!
دانی چرا ،اینچنین میکنم نگاه؟!
...
اینک  دوباره باز ..میخوانیم به عشق!!
بی آنکه قصه ی دل را ، خبر شوی 


اینک  دوباره باز بکدامین، ره وروش
خواهی که باز ازدل دیوانه ام روی؟!

 

فرزانه شیدا
بداهه ی همین حالا
هرروزیه همون روز با تاریخ ماه وسالش !   

 

 ****** 

 معنای متن داخل عکس زیر 

بی اندازه دوستت دارم(خیلی دوستت دارم)

 

 

 

 

 

ترجمه ی سروده ی میان عکس زیر (انگلیسی /فارسی): 

 

شهامت رویا را داشته باش 

 

و شهامت پرواز را  ..

وشهامت اینرا که تو  برای ابد تنها کسی باشی   

که دستی به آسمان کشید 

 

ترجمه  شعر از فرزانه شیدا 

 

http://www.graphicshunt.com/search/4/poems.htm

 

 

اشعاری درلحظه های امروز از فرزانه شیدا-ف.شیدا

 

  

ترجمه ی متن داخل عکس 

  چونکه عاشق توام

 

 

بداهه ها ی همین امروز , همین حالا 

¤¤¤¤  

 دلی برای گذشتن  

واسه هر گذشتنى، یه دل میخواد
که واسه گذشتنا ، یارى بده
پاى شادى ومحبت بشینه
به دلاى خسته دلدارى بده

امیدم ، اینه که ، امیداى تو
برسه به انتهای خوبیاش
باز بیاد دوباره( راهای امید)
شادیم راهی بشه بیاد باهاش

ف.شیدا

 

  خوانده درکلام

چون سخن از دل برآمد
لاجرم بردل نشسته
منکه خواندم درکلامت
قلب غمگینت شکسته!  

 

  ترانه (نقاشی امید) 

وقتی که تصویر عمری در گذر
توی چشم زندگیم تازه میشه
وقتی که امید ِ باز ، دیدن تو
توِدلم رنجی بی اندازه میشه

باخودم میگم که دنیا مال ماست!
یه روزی واسه دل دیونه مون
واسه شیدائی ِعاشقانه ها
شادیم  میاد یه سر ،به خونه مون 

توی تصویر امید زندگی
قلم شادیارو برمیدارم
رنگ سرخ وزرد وآبی رو با سبز
روی تابلوی محبت میزارم

میکشم یه باغ زیبای بهار
که همش پراز گل وکبوتره
میکشم قاصدکی توی هواش
باپرنده ای که اروم میپره

میکشم تونقش تابلوی امید
عاشقی رو توی برگ گل سرخ
روی گلبرگای اون دل میکشم
که به این عاشقیا هم ، بده ( رخ*)  ...چهره

نه دیگه حتی یه تیکه ابر غم
توی آسمون این نقاشی نیست
همه چی حرف وصال عاشقه
حرفی هم ازاینکه تو نباشی نیست!!

 

سروده ی : فرزانه شیدا  

   

یکشنبه 10 آبان  1388

 

اسلو / نروژ 

 

(شراب خون دل )چون غم .سروده ی بداهه ا ی در لحظه...

سایت= iGod  

 

| Chat with God427 x 599 · 39 kB 

یک چت خوب با خدا اسم این تابلوهستش

نقاشی از دیوید جکینز سوم 

  

 

در تاریخ 9  نوامبر 2001 

 

عکس ومتن ها از سایت:  

  

God vs. God 


http://www.bing.com/images/search?q=God&FORM=BIFD#focal=3a19e7956835044dc60b021dcf9e83bb&furl=http%3A%2F%2Fwww.democraticunderground.com%2Farticles%2F01%2F11%2F09_god.jpg

  

 http://www.democraticunderground.com/articles/01/11/09_god.html

 

بگو ای یارب مستان ز عشق ومرحم وایمان
 

بگو در عالم هستی چه سان قلبی شود ویران؟
 

بگودر می نمیجوشد (شراب خون دل )چون غم
 

بگودر عین تنهائی چه سان قلبی شود گریان؟

سری بر سجده ی هستی،  دوچشمی بس غمین دارم
 

به چشمم آسمان جایت!  ترا روی زمین دارم! 

 

برای هردعای خود نگاهم (کوی آبی*) بود
 

ندانستم  به محرابش ،خدائی بس امین دارم

ترا عشق وطلب باید ! ترا باید نیازی داشت
 

 

نیاز زندگی ، فانی ! ترا باید نمازی داشت
 

ترا یارب دراین سامان ،  سپاس و شکر وحمد ی بس!
 

مرا عشق تو در سینه اگر باید که رازی داشت
 

سروده   فرزانه شیدا /  نروژ -اسلو

 

شنبه 9 آبان 1388