تا دیروز دریای دلم ,
طوفانیِ موج موجِ آمالم بود
امروز , ساحل آرزوهایم
باموجِ خیال
درسکوتی نرم وآرام
غروب میکند
...
من اما, غمگنانه
دست میکشم
برموجهای امید
و باز, پا پس میکشد
موج اندوه , در حبابهای حسرت
به دریای آرزو
سروده ی : فرزانه شیدا
پنجشنبه، 23 اردیبهشت 1389
مثل همیشه با بالهای رویا ، پرواز بر فراز اندیشه را به شیوایی ترسیم کردین .
شاد و سربلند باشی .
شب که بودم با هزاران کوه درد
سر به زانوی غمش، بنشسته فرد
جان به لب، از حسرت گفتار او
دل، پر از نومیدی دیدار او
آن قیامت قامت پیمان شکن
آفت دوران، بلای مرد و زن
فتنهی ایام و آشوب جهان
خانه سوز صد چو من، بیخانمان
از درم ناگه درآمد، بیحجاب
لب گزان، از رخ برافکنده نقاب
کاکل مشکین به دوش انداخته
وز نگاهی، کار عالم ساخته
گفت: ای شیدا دل محزون من!
http://bazamshab.blogfa.com/post-149.aspx
شرمنده از پسورد = sany
سلام من بار اولم هست که وبلگ شمارو دیدم خیلی به دلم نشست و شعرهای زیبایی داره لینکت میکنم دوست داشتی یه سر زن و لینکم کن
سلام
میهمانی به خواندن یک غزل عاشقانه...
منتظرم...