دیوان شیدائی اشعار ف .شیدا

اشعار فرزانه شیدا -Farzaneh Sheida

دیوان شیدائی اشعار ف .شیدا

اشعار فرزانه شیدا -Farzaneh Sheida

دل اگه میگه صبورم ,خود فریبی میکنه ...


دل اگه میگه صبورم ,خود فریبی میکنه  


دل اگه میگه صبورم ,خود فریبی میکنه  


آخه دل باهمه احساس غریبی میکنه  


تجربه گفته بهش , نصیب تو درد و غمه 


واسه این بوده, که حسِ بی نصیبی میکنه


دل اگه گفته نمیخواد همصدا ی  تو باشه 


 واسه این بوده که , احساسِ عجیبی میکنه 


میدونه رفتن تو ,مردنِ  دل یا که شکست 


دست این زمونه بود, که نانجیبی میکنه 


حالا دل ,میگه صبورم !ولی باورت نشه 


صبر گریه هاش تمومه !  ناشکیبی میکنه 


اگه دل پای سکوت نشسته ,  چمپاته زده 


دلشو باد میزنه ، شعله   " لهیبی"  میکنه 


آره سوخته دل ما, فکر خودت باش عزیزم  


که دلت  به جای من , فکر  رقیبی  میکنه


فرزانه شیدا 23 اسفند 1388 یکشنیه

 

14.03.2010-mars-søndag 

 

فصل آغاز

فصل آغاز
مرور میکنم، نقش دوباره ی زندگی را
دستهایم برای دست یافتن
پاهایم برای رسیدن
نگاهم برای دیدن
 چه را میجوید؟
واژه هایم را
 چگونه بر شاخ زندگی
سرسبزی ببخشم
روح سبز اندیشه هایم را
 چگونه آبیاری کنم
تادر شکوفائی خویش
"بهاری" باشم
 درفصل آغاز؟
امید را
 درفصل دوباره زیستن
در باغ دل ،دوباره
خواهم کاشت
آب را از سرچشمه ی وجود
به سرزمین دل
خواهم آورد
من دوباره سبز میشوم....سبز
ف.شیدا
28 اردیبهشت 1389

گریه ی ملائکه

 

 

وقتی که  ملائک  میگریند .... ابرهای می بارند

 سخاوت را... از کدامین دل
 باید آموخت
دل ابر یا قلب ملائکه ؟
یا سر زمینی که در آن
خدایان مرده اند....  دلها  دراسارتند
دستها در زنجیر ناتوانی ها
حتی برای دعا  ... باز نمیشود

آنگاه گریستن ها ... از چشمان انسان را
 چرا سخاوتی نیست
 از چشمه های دلی
که بی شک
 خون آلوده ی اندوه آدمی ست

 

___  فرزانه شیدا____
 جمعه، 24 اردیبهشت 1389  

۱۴ مای 2010