-
شعر ...خاطره
جمعه 24 آبانماه سال 1392 19:04
دیگر فرقی میان خاطره وشعر نیست تمامی اشعارم خاطرات توست فرزانه شیدا / پنج شنبه - ۲۳ آبان ۱۳۹۲ Thursday - 2013 14 November
-
... تبسم ...
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 08:48
... تبسم ... شاید اگرگفتن ثمری داشت میگفتم شاید اگر گریستن ثمری داشت می گریستم شاید اگر گریختن را فایده ای بود میگریختم اما ایستاده ام آری ایستاده در سکوت ... بی هیچ اشکی همواره در همانجای همیشگی ...بی آنکه بدانم چه کنم!!! اسارتم را در دستهای تقدیر ...در دستهای بی احساس... و بی ترحم سرنوشت .... باور کردم . فراموش شدنم...
-
ساقی و می
شنبه 27 آبانماه سال 1391 15:17
ساقی میخانه بخوانیم به جامی ... در تن هر شعر و غزل باز کلامی ... ای دل شاعر ،شده ای مست به ساغر... وای بتو گرکه نماند زتو نامی ... باز دراین خلوت شبهای می و درد ... شعر وسرودی بسرایم به زمانی ... لیک دلم شاد به این حرف و سخن نیست ... وای که بر مستی دل نیست نظامی ... فرزانه شیدا/16 نوامبر 2012 /آبانماه 1391
-
دور زدن ممنوع
پنجشنبه 25 آبانماه سال 1391 05:09
دور زدن ممنوع زندگی را درکوچه های دیروزی جا نهاده ام .. هنوز به ایستگاه بعدی نرسیده... دور زدن را ممنوع کرده اند ... ومن با بن بستی برجا مانده ام ، که راه گریزی ندارد ... هرگز نگفتند بازگشت بر جای اول... جرم بوده است ... اما اینروزها بازگشتن نیز ...تقاص دارد .... اگر دوباره بخوای از نو... شروع کنی ! چه خطائی آخر ...؟...
-
یک غزل به نیت پاییز / از صنم نافع شاعره
دوشنبه 3 مهرماه سال 1391 11:31
سروده ای زیبا از شاعره معاصر صنم نافع خیره در نگاهِ عابر ها ، خیره در حکایتِ پاییز باز به تلنگری بندم تا شوم مصیبتِ پاییز خسته وُ شکسته وُ بی چتر، توی برزخِ خیالاتم طبعِ من دوباره رو کرده یک غزل به نیتِ پاییز در تمامِ مدتِ عمرم ، درد از درون مرا خورده روی دست من فقط مانده، گریه ای به وسعت پاییز در غم هوای بارانی منتظر...
-
خواب رویائی
دوشنبه 30 مردادماه سال 1391 12:47
خوابم را... در رویای همیشگی عشق تاصبح ...پیاده عبور میکنم توبر اسب خیال سواری بیهوده نیست که ازمن بی خبری...! فرزانه شیدا Farzaneh Sheida
-
دل اگه میگه صبورم ,خود فریبی میکنه ...
پنجشنبه 12 مردادماه سال 1391 18:52
دل اگه میگه صبورم ,خود فریبی میکنه دل اگه میگه صبورم ,خود فریبی میکنه آخه دل باهمه احساس غریبی میکنه تجربه گفته بهش , نصیب تو درد و غمه واسه این بوده, که حسِ بی نصیبی میکنه دل اگه گفته نمیخواد همصدا ی تو باشه واسه این بوده که , احساسِ عجیبی میکنه میدونه رفتن تو ,مردنِ دل یا که شکست دست این زمونه بود, که نانجیبی میکنه...
-
فصل آغاز
سهشنبه 10 مردادماه سال 1391 20:39
فصل آغاز مرور میکنم، نقش دوباره ی زندگی را دستهایم برای دست یافتن پاهایم برای رسیدن نگاهم برای دیدن چه را میجوید؟ واژه هایم را چگونه بر شاخ زندگی سرسبزی ببخشم روح سبز اندیشه هایم را چگونه آبیاری کنم تادر شکوفائی خویش "بهاری" باشم درفصل آغاز؟ امید را درفصل دوباره زیستن در باغ دل ،دوباره خواهم کاشت آب را از...
-
گریه ی ملائکه
جمعه 24 اردیبهشتماه سال 1389 03:36
وقتی که ملائک میگریند .... ابرهای می بارند سخاوت را... از کدامین دل باید آموخت دل ابر یا قلب ملائکه ؟ یا سر زمینی که در آن خدایان مرده اند.... دلها دراسارتند دستها در زنجیر ناتوانی ها حتی برای دعا ... باز نمیشود آنگاه گریستن ها ... از چشمان انسان را چرا سخاوتی نیست از چشمه های دلی که بی شک خون آلوده ی اندوه آدمی ست...
-
دریای آرزو
پنجشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1389 06:44
تا دیروز دریای دلم , طوفانیِ موج موجِ آمالم بود امروز , ساحل آرزوهایم باموجِ خیال درسکوتی نرم وآرام غروب میکند ... من اما, غمگنانه دست میکشم برموجهای امید و باز, پا پس میکشد موج اندوه , در حبابهای حسرت به دریای آرزو سروده ی : فرزانه شیدا پنجشنبه، 23 اردیبهشت 1389
-
غریزه سروده ای از شاعر معاصر وحید پور زارع
چهارشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1389 00:00
تمام فنجان های قهوه دروغ می گفتند ،.. تو بر نمی گردی ... .............. غریزه ........................................ مصیبت بزرگی ست بوسیدن لبهای تو درست شبیه جا ماندن از اتوبوسی یا جان کندن سگی پس از جفتگیری در بزرگراهی دور ، وقتی نمیشناسمت وقتی نمیشناسی ام مصیبت بزرگی ست ! بگو در کدام کوچه زبانت را نفهمیدم...
-
پشت قاب چهره
دوشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1389 03:54
وقتی که آینه , در پیش روی تو تنها در خلوتها لب باز میکند وقتی که فقط, در کُنج انزوا اشک از مجرای دل به شیار چشم راه میگشاید وقتی که خنده به قهر در میان دیوارهای خاموش از لب دور میشود وقتی که اندیشه ها غوغا میشود در وادی سکوت در نیمه های شب درجمع منتظران ِسخن از پشت قاب چهره ی آرام زار زار گریه را چگونه باید خندید...
-
سخنی از بزرگان - پیامک از سخنان بزرگان
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1389 20:09
سخنی از بزرگان ) --> اگر,آنگاه که همه سرها به باد میروند و همه نگاههای تقصیر خیره تو را می نگرند،بتوانی سر خود نگه داری. اگر, آنگاه که همه با تردید تو را نظاره می کنند، بتوانی به اعتماد خود عمل کنی و در عین حال به تردیدها نیز بها دهی. اگر بتوانی منتظر بمانی، ما از انتظار کشیدن کسل نگردی. اگر بتوانی آنگاه که در باره ات...
-
فصل محبت
یکشنبه 8 فروردینماه سال 1389 15:48
چه بیهوده بود.... دگرباره از هیچ به هیچ رسیدم وپشت دیوارهای بلندَ هزار "نمیدانم" سرگردان راه جز بیراهه نمی بینم ... دستهای یاری کوتاه تر ازهمیشه به دیوارم میکوفت ... نقش محبتها خالی از رنگهای راستین دوستی آلوده ی هزار دورنگیها تضادها دروغها ناامیدم میکرد ... تا باز دریابم که جز در حریم خدا جز بدامان محبت او...
-
دلم گرفت ..._ ف.شیدا_
پنجشنبه 20 اسفندماه سال 1388 13:42
__●__ دلم گرفت __●__ نمیدانم چرا ناگه دلم گرفت ازدیدن باریک شدن اندام « آرزو » لاغر شدن های روزمره ی«امید » رنگ پریده شدن...« لبهای لبخند» ضعیف شدن ...نور مردمک ِ چشمان «هدف » آشفتگی موهایِ ِ سردرگم مانده درباد پریشانی دستهای افتاده ...در آستین بلندِ: ( نمیدانم ها*) ؟! در چشمهای سرگردان سوالِ: (چه کنم ها*)؟! نمیدانم...
-
●خاموش خواهم بود ●
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1388 10:53
●خاموش خواهم بود ● لب فرو بندم, ازاین پس در برِ دلدار خویش بعداز این از دل نگویم در حضور یار خویش دل بسوزم در سکوت وُ سینه سوزم درخـفا لحظه ای بااو نگویم از دلِ بیمار خویش همچو برگی در خـزان افتادم, ز چـشمان او او که چیده قلب ما از شاخه ی گلزار خویش!! بعد از این دیگر پناهم سینه ی دلـدار نیست در پناه آن خدا خواهم مدّد...
-
OROD BOZORG اُرد بزرگ -فیلسوف ایرانی و سروده ی فرزانه شیدا
سهشنبه 11 اسفندماه سال 1388 06:29
اُرد بزرگ - OROD BOZORG خلاصه زندگی نامه : - بی شک ارد بزرگ برجسته ترین اندیشمند و فیلسوف حال حاضر ایران است . - در سراسر نوشته های ارد بزرگ حس میهن پرستی و توجه ویژه به انسانیت و اخلاق دیده می شود. - اندیشه های او در کتابی با عنوان آرمان نامه توسط امیر همدانی (محقق کشورمان) گرد آوری شده است . - کتاب آرمان نامه تنها...
-
دلسوخته
جمعه 7 اسفندماه سال 1388 00:54
دلم خون شد از این دنیا از این رویای بی فردا ازاین دنیای بی رنگی ز قلب خالی و سنگی ازاین حرف وفا گفتن دلی را باز آشُفتن ازاین مردم , از آدمها چه حیران مانده ام برجا!!! زباور های بی پایه ز یاری های بی مایه دروغ وپستی وتلخی نه از یک تن نه از برخی دلم خون شد زیارانم کز آنها سخت ویرانم مپرس از حال امروزم که اندر سینه...
-
گاه باید ...
دوشنبه 3 اسفندماه سال 1388 19:55
____ گاه باید ...____ گاه باید رنگین کمان بود درنگاه نور گاه یک قلم بر چهره ورق گاه تصویری با نقش یک لبخند گاه ایستاده در متن منظره ای گاه گامهائی در راه گاه نشسته آرام در کنار چشمه ای اما... در راه زندگی همواره پس از سکون در حرکت همیشه پس از نقطه باز بر سر خط ... زیستن را باید سرود به واژه های نو بودن را بایست زندگی...
-
نقش خدائی...
جمعه 23 بهمنماه سال 1388 05:22
چه میگفتی ... چه میگفتی: خداوندا : اگر من جای تو» بودم!!!.... که شکر او.....بصدها باره شکر او که درما قدرت نقش خدائی نیست چوانسان لایق نقش خدائی نیست که خود می بازد وحتی جهانی را!!! ... همان بهتر... همان بهترکه «او» , خود جای خود باشد که دل ,درعرصه ی دنیا توان دیدن ظلم وستم ها را نخواهد داشت توان دادن حتی جوابی چند به...
-
قامتِ رفتن ...
سهشنبه 20 بهمنماه سال 1388 02:30
این آخرش نبود ... میدانم ... راهی بودیم ...برای رفتن برای یافتن راه َ ستاره َ لازم نبود « راه بلد » نمیخواست هردو پربودیم از نقشه ها راهها خطوط ...نقطه های ایستادن... هردو سرشار از قامتِ رفتن ... نقطه ی احساس انتظارمی کشید مبداء حاضر بود پاهای "رفتن :بیقرار ِ "ماندن " بود این آخرش نبود میدانم ما در آغاز...
-
بامن بگو ....
یکشنبه 18 بهمنماه سال 1388 19:43
با من بگو با من بگو ای شــب نشــین بــیدار دل اکنون که در کـوچـه های خــالی شــب ،، نســیم سرد زمستان،، عــابــری تــنهاســت اینــک که ســتاره ومــاه از مــیان ابرهای دلتنــگی که فــروغــشان را به یغـما بــرده اســت گه بگاه نگاه مــهربان خــویـش برزمـین مـی دوزد از مــیان مه وابر!!! وآبــهای جــاری جــویــبارهای...
-
زیبائی
یکشنبه 18 بهمنماه سال 1388 07:47
¤¤¤ زیبائی زندگی در زییا دیدن است. فرزانه شیدا ¤¤¤ ـــــــــــــ ¤¤¤ زیبا رنگ ِزندگانی ¤¤¤ــــــــــــ چه زیبا رنگِ سبز ِزندگانی ست چو پر شور از شراری جاودانی ست مرا هر دم بَرد در خیل رویا مرا با زندگی راز نهانی ست دراین زیباچه ی رویای دهر تو گوئی چهره از شورِ جوانی ست نمی بینی چروکی را بصورت دراین چهری, که درآن صد...
-
بهانه ای به رنگ تو....
سهشنبه 13 بهمنماه سال 1388 02:28
بهانه ای به رنگ تو... تمام شعرهای من بهانه ای به رنگ توست بهانه ای که می شود نفس کشیدن تو را میان قلب پاره ام دوباره حس کنم و باز ببینمت که با منی " نگاه " زیر باران شسته ام دل را غبارش رفت و زیبا شد نگاهش کردم و دیدم که عشق تو هویدا شد درون خویش کاویدم عزیزی چون تو پیدا شد همان دنیای بی معنا برایم پر ز معنا...
-
عاشقی اینش خوبه .....
شنبه 10 بهمنماه سال 1388 15:06
عاشقی اینش خوبه که هر جا عشق و می بینی مشت قلبت پشت سینه در و محکم بکوبه عاشقی اینش خوبه عاشقی اینش خوبه که باشی منتظر واسه یه صدایی که بیاد وبگی مال محبوبه عاشقی اینش خوبه عاشقی اینش خوبه که اعتقادت این باشه تو ی دنیای گناه چشای عشقت محجوبه عاشقی اینش خوبه عاشقی این نبوده بدی کنی به اون کسی که صداش همیشه مرهم واسه...
-
قلم آبی
جمعه 9 بهمنماه سال 1388 20:48
با قلم آبی نویسم قلب ِآبی صادق است آخر این دل در سرای آبی دل عاشق است مینویسد لحظه لحظه از دل و«شیدا دلی» با دل وبا روح آبی« سر» بدامان دق است روح آبی جان دهد اما به روزِ بندگی اشک آبی می چکد از دیده ی آزردگی قلب دریائی ندارد ساحلی بهر نجات مرغکی گردم اگر ,کو در قفس آزادگی؟! گرچه اشک دل روان لحظه های زندگیست اشک دل را...
-
کتاب بعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ به قلم فرزانه شیدا
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1388 23:31
۲۰۰۹ـ ۲۰۱۰ کتاب بعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ بقلم فرزانه شیدا کتابهای : بعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ به قلم فرزانه شیدا انتشار اینترنتی : جاودانه ها فرزانه شیدا فرزانه شیدا درپانزده مهرماه 1340 چشم به جهان گشود و بیش از بیست سال است که در کشور نروژ زندگی می کند، و سه دهه است که شعر می سراید . اشعارایشان همواره مورد...
-
گل دل در آتش
دوشنبه 5 بهمنماه سال 1388 06:32
سینه میسوزد ،گل قلبم درون آتشی نزد شمع روشنی , نجوای قلب سَر کِشی باز میبینم که دل جان میدهد در سوز وداغ باز میسوزد دلم در غصه های فاحشی ...ای جهان رحمی ,که من در زندگانی بی کسم دارم از لطف خداوند بزرگم , خواهشی یا خدا در سوز تنهائی ,مرا یاور توئی ای خدا ... ای خدا ,کی, سر براین ,سوزنده قلبم می کشی ؟ یاربآ... در...
-
شعر زلال /ابوالفضل دادا = شاعر معاصر
جمعه 2 بهمنماه سال 1388 19:15
ابوالفضل دادا = شاعر معاصر امروز انتظارها به پایان رسید و شعر زلال متولد شد. جناب آقای ابوالفضل عظیمی بیلوردی(دادا) طبق قولی که داده بود در وبلاگ شخصی خود به معرفی سبک جدیدی در شعر پرداخته است...نمونه ای از شعر زلال: یک نفر آنجا زیر گلهای اقاقیها نوحه می خواند برای سالگرد خود عاشقی از نوحه هایش بوی شبنم را نمی گیرد...
-
حقیقت
جمعه 2 بهمنماه سال 1388 05:14
حقیقت حقیقت را پشت دروازه های خیال,جا نهادم نه از آنرو ... که تلخیش آزارم میداد , که بودنش... رویایم را برهم میریخت وآرزویم را بر باد میداد! اما حقیقت را به باد بخشیدم که در گذر خویش همگان را هشیار کند!! اما دلم...آه ... دلم... غمگنانه بر مزارآرزوهایم, گریان بود آخر تفاوت میان حقیقت با حقیقت... بسیار بود حقیقت من...