قلم آبی

  

 

با قلم آبی نویسم  قلب ِآبی  صادق  است 

آخر این دل در سرای آبی دل عاشق است  

مینویسد لحظه لحظه از دل و«شیدا دلی»

با دل وبا روح آبی« سر» بدامان دق است   

 

روح آبی  جان دهد اما به روزِ  بندگی  

اشک آبی می چکد از دیده ی آزردگی 

قلب  دریائی  ندارد ساحلی بهر نجات  

 مرغکی گردم اگر ,کو در قفس آزادگی؟!

 

 

گرچه اشک دل روان لحظه های زندگیست
اشک دل را کس بجز عاشق دلی بیننده نیست
چون فروزان شمع دهریم  ودلی  پای قلم
جز قلم با  ما کسی  هم یاورِ جانانه  نیست 

 

سروده ی: فرزانه شیدا