این آخرش نبود ... میدانم ... راهی بودیم ...برای رفتن برای یافتن راه َستاره َ لازم نبود « راه بلد » نمیخواست هردو پربودیم از نقشه ها راهها خطوط ...نقطه های ایستادن... هردو سرشار از قامتِ رفتن ... نقطه ی احساس انتظارمی کشید مبداء حاضر بود پاهای "رفتن :بیقرار ِ "ماندن " بود این آخرش نبود میدانم ما در آغاز بودیم.... ...آغاز.... ساحل انتظار میکشید 02.02.2010 اسُلو /نروژ - فرزانه شیدا یکشنبه، 18 بهمن 1388
|