کسی می خواند
صدائی از آنسوی زمین شاید
یا از ماورائی دیگر
وروح در خلسه ای آرام
به طبیعت پیوند میخورد
با نسیم با شبنم با باد
با برگ لرزان بر درخت
با چشمه رود دریا
وآوائی تکرار میکند
در تمامیت بیصدائی
ترانه ی شکفتن را
آنگاه که در دلی عشق جوانه میزند
وگوئی طبیعتی دردرون جان میگیرد
وروح در میابد آزادی
جز در ترانه دوست داشتن نیست
در باغهای سرزنده ی عاشقی
ای ترانه خوان سرزمین عشق
دیگربار منتظرند
دلهائی که در خلسه ی بیصدای روزهای در گذر
در جستجوی صدایت سرگردان مانده اند
بخوان...آری دوباره باز بخوان
ترانه ی عشقی را
که جویای شنیدنیم
بر آن دل که زندگی میخواهد
در طپشهائی بنام عشق
***
آه ترانه خوان سرزمین عشق
تو نیز میدانی
تنهائی ز خاطر نخواهد رفت
مگر آندم که سکوت انزوا را
ترانه یع شق
با صدائی آرام ودلنشین
از ماورای دنیائی دیگر
به نجوا مینشیند
ای ترانه خوان سرزمین عشق
تشنه ایم آری تشنه ی ترانه ایم
وقتی که رسم زندگی
در عاشق زیستن است
بخوان ترانه ی عشقی را
که فراموش گشته است
تا دوباره باز بشنویم
دوستت دارم را
بگذار دل آرام گیرد
سر برشانه ی عشق
ف.شیدا/ نهم اسفند1385
بیدار
بدل آرامشی در خواب می جستم
که انهم در پریشانی, مرا بیدار می سازد
و می بینم که خواب دیگران مانند ظلمت
سخت وسنگین است
و در آرامشی خفتن
خیالم را تمسخر میکند
با نیشخند تلخ تاریکی ...
شب آرام است ومن با واژه هایم مانده ام تنها
خیالم میرود همراه اندیشه
بدنبال شب رویائی شاعر
کمی تاریک میگردد
به ابری نور مهتابم
و ابر آرام
بیک بوسه جدا میگردد
ازآغوش ماه شب
ستاره در نگاهم میزند چشمک
و بیدارم ...
سکوتی سخت و سنگین است
کسی شاید بغیر از
دیدگانم باز بیدار است
کسی شاید به شب با روح بیداری
درون خلسه ای
... نجوا به شب دارد
کسی شاید
میان انتظار و لحظه دیدار
زمان خواب را رویا کند
در شوق بیداری
که فردا را ببیند در نگاه او
میان وعده گاهی
روشن از آن دیده ی آرام
که بر او همچو آغوش است
دلی عاشق بیک رویا
باوجی همچو پرواز است
واوج عاشقی زیبا
محبت در نگاهش رویش یک عشق
و عاشق زندگی کردن
چو یک رویاست
و جز او قلب غمگین
هم ندارد خواب !!!
و آن بیدار روح غرقه در افکار
که میجوید جواب از هستی و بودن...
و چشم شاعری
می بیند این ,شب زنده داری را
که بیداری دلیلش هر چه هم باشد
میان زندگی با عشق و شور وغم
به عرفان میرسد احساس یک بیدار
... وشب آرام ...
به راز این « سکوت » خود
به دل گوید:
به آرامش دلت را آشنا گردان
به آرامش
تو معنای سکوت زندگی دریاب
و دل را هم رها کن از اسارتها
مگیر ازاو نوای عاشقی ها را
مگیر از او طپش های محبت را
خدای عشق بیدار است
و می بیند دل ما را !!!
از ف.شیدا
16/2/1385شنبه