تا تو بیائی
تا توبیائی ....در امتداد سکوت
در حاشیه کبود زخم
با سایه ام پرسه خواهم زد
دیرگاهیست ... گلهای خیال تو
در کوچه باغهای ذهنم ... شکوفا شده اند
من میدانستم ...که تو...در قفس نمی مانی
وبا ظلمت نمی سازی
من این را میدانستم
ودلهره ی رفتن تو.... همیشه بامن بود!!!
ای مسافرسرزمین نورانی عشق
ای پرکشیده در افق های روشن ایمان
با من بگو ...تا تو بیائی
شکفتن غنچه ها رابا که بگویم
وآواز عشق را باکه بخوانم؟؟؟
بامن بگو....!!!
سروده ء فــرزانه شـــیدا *۱۳۶۸*
دیوان شعر من به لطف خانم شیوااااا: