دیوان شیدائی اشعار ف .شیدا

اشعار فرزانه شیدا -Farzaneh Sheida

دیوان شیدائی اشعار ف .شیدا

اشعار فرزانه شیدا -Farzaneh Sheida

(لبخند نگاه*)= لبخند ژکوند(مونالیزا)

 
 
 
به درخواست دوستی بر لبخند ژُوکوُند
 
 
شعری سرودم که دراینجا این شعر رو
 
 
بیادگار ثبت میکنم : ( فــرزانه شـــیدا )
 
  
 
عنوان شعر‌: ( لبـخنـد نـگاه* ) 

شاید هرگز کسی.... 

آن لبخند را ندیده باشد ....لبخندی درعمق نگاه تو
 
لبخند ی که  تا عمق درونم را میکاود ...
 
ودر اعماق دل جای می گزیند...
 
همانگونه که عشق تو ...دردرون دلم جایگزین شد ....! 

لبخند تو... در میانه درخشش دیدگان زیبای تو.... 
 
آنگونه پابرجاست  گوئی که هرگز .... 
 
چیزی جز لبخند نمیشناسد....!
  
ا ما در میانه ی همین لبخند ...
 
غمی جاودان ... رنگ می پاشد  در درون نگاه...!!! 
 
میدانم لبهایت ...هرگز آنگونه که  می بایست 
 
 نــخــندیـد
 
 واین لبخند معصوم نگاهت  نیز ...  
 
غمناکی لحظه هایت را ...به فریادی گنگ اما رسا ....
  
فرمان  میدهد  ... 
 
و دوست دارم نگاهت را  ... 
 
فریاد خـفته ی درون لبخندت را...
 
درخشش اندوه ... حزن وشادی   
 
و نیم شوقی در میانه آن را....
 
که حدیث خاطره های ابدی شد...!!
 
تنها آنکس... که نقش تصویر ترا
 
 رنگ میزد... 
 
میداند  لبخندء نگاه ء تو ...
 
در آتــشی ...مانده در زیر خاکستر نیــز
  
 باز می گــریـد...!!!!
 
تنها نقاش می دانست ....
 
 که این نگاه  تبــسم وار
 
چگونه غمگین بود... در درون دل !!!
 
 آخر او... غم ء درون خویش را ....
  
درلبـخـندء نگاه تـو ...فریاد می کشید...
 
تا جــاودانـه شــد...!!! 

امــروز لبــخند تــو
  
 فریاد ء مانده در تبــسم ساده و... آرام تو ...
 
قصــه ءهـزار کتاب...هــزار دل...
 
و هـزار بیــهوده گی انــسانی را ...
 
تجــدیـد مـی کـند...!!!
 
امـــروز ... همه با لبخــندی درنـگاه ...
  
دردی در دل... وفـریادی در ســکوت...
 
زندگی می کنــند !
 
و   ژُوُکـونــدهای  تاریــخ ...
 
دیگر آویخــته ی مــوزه  لوُوُرِ  جهانی
 
 نیـــست....!!! 
 
امروز بر چــهره ی زنـدگــی
 
 هزار قاب عکس از هزار دل
  
در نگاهی خفــته در تبسمی دردناک وغمناک
 
آویخته ی  دیوراهای نامرئی زمــین است  
 
و نام  آویخــتگی های  غــمناک را
 
 زنـدگــی نهاده اند... 
 
درلبــخندی مبــهم میان نگاه ... در تبســمی غمناک...
  
در پوچی ء هـــستی... در  بیــگانـگی دلــها باهم...
 
در ســرگردانی روح ....در آســمانی که زمینــش
 
تــکرار لبــخند های غــمگین توســت 
 
در چــهره آدمــیان...!!!
 
در نگاه  ء هزاران زن  و دخــتر تاریخ  !!! 
 
ایـکاش....ایـکاش ... لبـی براستی می خـندیـد ... 
 
نگاهــی بـی فـریاد...لبخــند میزد ...
  
قــلبی بی انـدوه
 
زنــدگــی مــی کــرد
 
 ومــوزه ،، لوُوُر،،  دنــیا
 
 پر از آدمیانء انــدوه زده  نمــی شــد.... 
 ایـکاش...!!!
  
(ســروده ی فــرزانه شــیدا )
 
پنجشنبه 20 دی ماه سال 1386
 
 
 
نقاشی: مُـونالــیزا (لبــخند ژوُُکُـــند*)
 
(در موزه لوُوُر پاریس*) نقاش میکل آنژلوُو
 
 
نمیدونم اقای الهی قمیشی در تعریف لبخند ژُوکند
 
 
 اینو هم اضافه کردند  که  این لبخند
 
 
در اصل لبخندی بسیار غمناک
 
 
 درنگاه زنی معصوم هستش یا نه
 
 
اما درکل معنای واقعی این لبخند فریادی درسکوته
 
 
 وشهرتش هم به همین مناسبت  هست
 
 
وشهرت دیگه ش در اینه که
 
 
درعین حال به این  نگاه  ژُوکند که دقت کنید
 
 
  به هر طرف برید بازهم شما رو نگاه میکنه
 
 
 درست عین نگاه یک انسان واقعی وزنده
 
 
 که شما رو تعقیب میکنه
 
 
 
واین دومین شهرت این نقاشی موندگار تاریخه

 

 

آشیانه های شعرم به روز است
 
 
Piczo Glitter Graphics 

Iran Blogme

 

نظرات 5 + ارسال نظر
رفیق پنج‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:34 ق.ظ http://mosi-64.persianblog.ir

با سلام گرم در این هوای سرد خدمت شما خیلی خوشحالم کردید از اینکه به من وب من تشریف اوردید
راستش این شعر برام سنگین بود تا اخرش خوندم ولی چیزی دستگیرم نشد اما این دلیل نمیشه که از شما تشکر کرد
اما از پنجره خوشم اومد قشنگ گفته بودید
موفق و پایدار و پیروز باشید
باز هم پیش ما بیایید منتظرتون میمونم

سایه هیچ پنج‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:03 ب.ظ http://amouralone.blogfa.com/

درود مهربان دوست
ای کاش در میان لحظه ها بود لحظه ای که آرام داشت ...
نثر بسیار زیبا و برداشت جالب شما قابل تامل است .

و خواندم دگر شیدایی شیدا شده شیدا را ....
زیباست و پر احساس !

امید که قابل بدانید و ما را از ادامه راهتان آگاه سازید .

همه ات عشق
عشقت خدایی

احمدپور جمعه 21 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:28 ق.ظ http://pejvak-kh.com

سلام
تفسیر کامل و زیبایی از آن تصویر معروف سروده ای.دست مریزاد.
من وقتی این تصویر را میبینم بیاد این ضرب المثل ایرانی میافتم که: صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشته ام. والبته تداعی دردها،رنجها،تلخیها،شادیها،شیرینیها،پیروزی،شکست و همه ملایمات و ناملایمات زندگی.
در ضمن اگر فکر میکنید مطالب من قابل است شما مختار هستید.شاد باشی.

حامد کاوه جمعه 21 دی‌ماه سال 1386 ساعت 03:30 ق.ظ http://www.hag2.blogfa.com

سلام نقاش نقاشی ها ( به قول سهراب ُ نگار نگار )
امیدوارم که حالت خوب باشد . ملالی نیست جز دوری شما . اگر دلتان برای ما تنگ شد سری به ایوان بزنید و ستاره ها را نصیحت کنید .
اینجانب حامد کاوه می دانم که زندگی شگفتی ی بی رحمی ست . اما شما شوالیه گل ها هستید و باید پیغام شاه آب ها را به سرزمین کویر ببرید .
دل برای یک دل آشنا تنگ است و در دستم خورشید جا نمی شود .
موفق و شادییییییییییییییییییییی باشید ...

اسد جمعه 21 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:15 ب.ظ http://ninameh.blogfa.com

سلام : مناجات خوبی بود در حد تحسین و آرام بخشی بود که ندای درونی را زنده می کند و انسان را به سمتی هدایت می کند دل خودش هم همان سمت را دوست دارد ولی شیدایی داریم تا شیدا و شیدا شدن کار هرکسی نیست و اگر توان شیدا شدن را داشته باشی می توانی در این راه قدم بگذاری و گرنه مانند ما آرام و بی صدا لازم است از کنار شیدا ها گذر کنی و خود را بسپاردیبه دست حوادث ها
می دونم هست ولی . . ..
تا کجا می توانم بدوم
تا برسم به سر منزل عشق
و تو آنجا مرا بخوانی به سکوت
آن زمانی که دلم عاشق فریاد شده
و نتوانم بخوان با تو
سوره یاسین را
یا که بی تو نتوانم بروم این راه را
چون که سخت است و غریب
و توام با منت میل سفر نیست که نیست
اما من بی تو هم خواهم رفت
راه دشوار دلم را
تا خود را برسانم
به سرمنزل عشق
به همان جا که صدایم کردی تا برگردم
اما این باره نخواهم برگشت
و ره خود را بروم تا ببینم خدای خود را
در میان این همه لاله مست
جاری باشی همانند کارون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد