چیزی ازم نمونده, جز یه دل شکسته
با قلب عاشقی که ,توُ انتظار نشسته
چیزی ازم نمونده, جز غزل وترانه
توُ دفتر جدائی , گریه های شبانه
چیزی ازم نمونده , بجز به غم نشستن
شاخه ی آرزو رو , تُودست دل شکستن
دلم میگه :رها شو , توُ آسمون پرواز
بخون ترانه ی عشق, با اون قناری ناز
نشستن وشکستن , کی میرسه بجائی
پَری بزن , به شادی توُ ( آبی رهائی*)
آبی آسمون رو, برو تا اوج پرواز
قصه ی عاشقی رو, کسی ندیده در راز
بخون ترانه ی عشق, که عاشقی قشنگه
دنیای شاعرانه اش, دنیائی رنگارنگه
خدای ما کریمه , اگرچه دل شکسته
کجا رسیده قلبی , که پای غم نشسته؟!
دلم میگه: رها شو ,توُ آسمون پرواز
بخون ترانه ی عشق, با اون قناری ناز
فرزانه شیدا
شنبه 28 آذر 1388
بی غم شو نگار من .. پائیز و بهار من
فرزانهء حسّاسم ... شعر تو شعار من
دیوانه شوم هر سال ... در ماه محّرم من
در ماه صفر هم باز ... ماه های دگر هم من