دیوان شیدائی اشعار ف .شیدا

اشعار فرزانه شیدا -Farzaneh Sheida

دیوان شیدائی اشعار ف .شیدا

اشعار فرزانه شیدا -Farzaneh Sheida

چه دیر آمدی...چه دیر!!!

 

 

عمری تصویر چهره ی ترا نقاشی کرده بودم 

درگارگاه خیال .. بر بوم آرزوهایم 

 با همین لباس باهمین نگاه... 

عمری با تصویر تو, عاشقانه به نجوا نشستم 

و «دوستت دارم » را...به هزار واژه ی عشق 

 برایت باز گفتم 

عمری برای دیدارت ...سرگردان درنگاه 

 بیقراردیدارت ...راه سپردم درکوچه های غریب 

خیابانهای ناشناس  

نشانی گم گشته ی رویایم در هیچ نقشه ای نبود 

در هیچ کوچه ای نیز 

وهیچ کس, ترا نمیشناخت... 

ومن نمیدانستم...هنوز دنیا از حضور تو خالی بود 

آنگاه که من...در پی تو شیدائی میکردم 

وسرانجام درناامیدی 

راه کشیده به آغوش سرنوشت 

دور شدم ...رفتم...بسیار دورتر ازرویاهایم....

از تمامی آرزوهایم ...ازتمامی شبهای خیالم 

دیگر در شب باتوبودن با نقش خیالت  

سکوت میکردم....

دیگر به باورم رفته بود که تو 

نقاشی درون ذهن منی  

و«حقیقت » و« زندگی »ترا نمیشناسند.....

تا آنکه... آه...آه خدایا چه دیر ... دیدمت!

لحظه های طولانی مات شده در نگاه تو... 

دراندیشه ی ناباور سوال 

« حقیقت دارد آیا؟!» 

 این چهره حقیقی ست 

در عکس چهارگوش مانده درپیش نگاهم.... ؟!

وای...وای چه دیر آمدی...

چه دیر دیدمت... 

بی آنکه بدانی عمری عاشقت  بوده ام 

وسکوت کردم... 

بی آنکه بگویم : چقدر دوستت میدارم 

ونگاهت کردم :بی آنکه توان پنهانی  

طپش را داشته باشم ... 

 در میانه ی دل...در نفس نفس هرنگاه...

...وتو ...آه تو ...از عشق گفتی ومن ... 

جامانده در اندوه  ...در سینه گریستم...   

چه دیر آمدی...چه دیر...

آخر در رقص دوباره شیدائی 

من حتی در رویا نیز 

فرسنگها  دور بودم... از نگاهِ عشق تو 

از باتو بودن 

از داشتن تو ...آه...!

چه دیر آمدی...چه دیر

  

  فرزانه  شیدا  

  

نظرات 4 + ارسال نظر
۱ جمعه 25 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:04 ب.ظ

به نام خدا


*با سلام و عرض خسته نباشید خدمت دوستان عزیز*

این سایت صرفا بجهت تبادل اطلاعات واطلاع رسانی بوده و وابسته به هیچ حزب گروه یا ارگانی نمی باشد و عاری از هرگونه اخبار کزب بوده چون هیچ دلیلی برای ارائه اخبار کذب و غیر واقعی ندارد وصادقانه آماده پاسخگویی به شما دوستان عزیز می باشد.
www.shahrah.blogsky.com

کریم لقمانی جمعه 25 دی‌ماه سال 1388 ساعت 03:05 ب.ظ http://sarvenaz.blogsky.com/

سلام استاد فرزانه عزیز
سپاسگزارم ازلطف سرکار که مطلب ناچیزم قابل خواندن برایتان بود.
فرزانه عزیز من بااجازه شمارا لینک میکنم وحتم برای شاگردی به آدرسی که نوشتید عضو میشوم .ضمنا بعد ازاینکه بنر براتون درست کردم روی سایت هم لینک میکنم البته باپوزش تا ساعت تقریبا ۱۷باید نتایج مسابقات امروز را روی سایت لایواسکور کنم بعد ازآن اقدام میکنم وبه اطلاع میدم
محبت شما همیشگی بوده .شاد باشید

رضاپارسی پور یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:59 ق.ظ http://www.baghebaran.blogfa.com

سلام...ممنونتم

یک مرد شکسته دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:52 ب.ظ

فرزانه جان
سلام
کلمه کلمه این شعر به سلول سلول
تنم نشست؛ انگار شرح حال مرا گفته باشی
مو به مو ؛ لحظه به لحظه و...
من نیز اینگونه عاشق شدم و عاشق ماندم و خواهم ماند
اما دیر رسیدم... بسیار دیر..
بعدا که وبلاگ بزنم بی شک شعرتو مینویسم تو وبم
رقص قلمت پاینده.. بانوو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد